محل تبلیغات شما

بانوی من! ای جسم مرا روح دمادم
لبخند بزن تا برسانی به مرادم

لبخند بزن تا شود آسوده خیالم
از بابت قولی که زمانی به تو دادم

هربار دلم خواست تنت را بسرایم
در پیچ و خم راه، کم آورد مدادم

از باغچه‌ی پیرهنت سرزده انگار
سیبی که هوایی شد از آن حضرت آدم

آب دهنت شهد و زبان تو گزنده است
کندوی عسل را لبت آورده به یادم

بانو! به خدا دست خودم نیست ببخشید
از حد خودم آنور تر اگر پای نهادم

در سینه‌ام از بس که هوای تو برم داشت
حتی به نفس‌های خودم راه ندادم

تو برگی و من شاخه‌ی عاشق که در این فصل
هر ثانیه در وحشت پیچیدن بادم

غزلی از بیدل دهلوی

غزلی از مه‌زاد رازی

نوشته‌ی از مولانا نجیبی هروی کروخی

تو ,بزن ,پای ,تر ,نهادمدر ,آنور ,بزن تا ,پای نهادمدر ,اگر پای ,آنور تر ,خودم آنور

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پاسخگویان زیبای زمینی